شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را

ساخت وبلاگ
سلام. ایام مبارک. «پرتقال در جعبه‌ی ابزار» به چاپ دوم رسید. این کتاب طنز، شامل یک داستان کوتاه (حدودن سی صفحه‌) و نُه تک‌نوشته (هرکدام از دو تا پنج صفحه) است. احیانن اگر کسی تمایل داشت کتاب را تهیه کند، امکان خرید اینترنتی‌اش فراهم است. از سایت شهر کتاب آنلاین (yon.ir/Qq6SL) پاتوق کتاب شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 26 تاريخ : دوشنبه 7 فروردين 1396 ساعت: 3:37

بعد از نیمه‌شب صدایی از اتاق پایین به گوشم رسید. من در اتاق بالا تازه هوشم برده‌بود. لحظاتی از پروسه‌ی استراحت که انسان ماهیت صدا را تشخیص نمی‌دهد اما وجودش را چرا. نگران و گیج دویدم پایین تا از سلامت باباو‌مامان مطمئن بشوم و بعد از برخورد با در، نرده، میوه‌های مستقر توی راه‌پله و هرچیزی که ساختار مولکولی‌اش از الگوی جامد پیروی می‌کرد بالاخره رسیدم پایین درحالی‌که تا همین‌جای کار 70 درصد مجروح شده‌بودم و صدهزارتومان خسارت زده‌بودم و هیچ دزدی هم نبود. یکی از آن رکوردهایی که منحصرن در اختیار خودم باقی می‌ماند و حتی کسی از چین و تبت و هند نمی‌تواند جابه‌جایش کند مگر اینکه بعدوها خودم بتوانم ارتقا بدهم. منشأ آن صدای مشکوک دزد نبود. بابا و مامان داشتند فوتبال‌دستی بازی می‌کردند. ساعت یک بامداد. اسمی‌ترین شارح علامه‌طباطبایی مقابل یکی از خوبان جامعه‌ی خودپزشک‌پندارانِ بدون مرز نشسته بود. متوجه حضور من شدند و خودشان خندیدند. در لایه‌های دوم و سوم نگاه‌شان یک طلب تحسینی پیدا بود. یک انتظار به تشویق‌شدن و من دوباره از رفتار خودم بدم آمد. لحظه‌ای را که می‌شد با تحویل یک لبخند به شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 0:54

بابا همه‌ی پتوها و ملحفه‌های جهان را زیر شکاف در می‌گذاشت اما یک سرمایی از لای تدابیرش رد می‌شد و به باطن آدم نفوذ می‌کرد و مامان می‌گفت: «تو دونی و خدا این درا رو باز نذار.» هیچ دری باز نبود. همه‌ی درها همیشه بسته بود و سوزی که از در بسته می‌آمد از سوزی که از در باز می‌آمد سوزتر بود و آدم در برابرش بی‌دفاع‌تر و بخاری خلع‌سلاح‌تر و شب شدیدتر. شب خیلی بُنیه داشت. واقعیتی منسجم و بانفوذ و نشکن بود و جریان نیرومندی که بینی و بین‌الله خیلی بنیه داشت و کسی از جاذبه‌ی آفتاب چشم یاری نداشت و یک غم مسلطی در همه‌ی لحظه‌های ناب حضور داشت اعم از وقتی که مداد مشکی را به‌جهت گذاشتن صداها و نقطه‌ی آخر خط با مداد قرمز عوض می‌کردی و نوک مداد سرخ می‌شکست یا وقتی آن چالش‌های سفیدرنگ نارنگی را توی زیروبم بخاری مشخصن منافذ سطحی‌‌ می‌ریختی، وقتی مسافرت خانواده‌ی آقای هاشمی تمام می‌شد و دوباره به کازرون و ابتذال زندگی برمی‌گشتند، وقتی بنزین ماشین آتاری تمام می‌شد و همه‌ی تفاسیر مادی می‌گفتند گیم‌اور قطعی است اما ماشین لنگان‌لنگان به حرکتش ادامه می‌داد و به دوتا بنزین پشت‌سر‌هم می‌رسید ولی یکه شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 29 تاريخ : شنبه 14 اسفند 1395 ساعت: 15:53

در مواجهه با عاشورا دوپاره می‌شوم. آن‌ وجه وجودم که پیوسته از یک احساس تبعید و تنهایی در عذاب است میان غربت ولی خدا در گودال قتلگاه و غربت خود در مقتل زمان نسبتی می‌جوید، به روضه پناه می‌برد. آن نیمه‌ی دیگرم نگاهش به تلویزیون‌مان است که کارش را خوب یاد گرفته و هر روز هلاکت انسان و انسانیت را در اعدادی انتزاعی گزارش می‌کند و از توی قاب تصویرش جهان هولناکی نمایان است که دیگر حتی ضرورت تزویر و بزک ظلم به منظور ارتکابش از میان رفته نه ظالم نقاب می‌خواهد نه فساد پرده و پوشش. از شیپورهایشان شعار عقلانیت بلند است اما سعودی رئیس حقوق بشر می‌شود، پرز صلح نوبل می‌برد، جهان متمدن یکسره در برابر اراده‌ی همایونی حضرت نفت و حضرت پول خفه می‌ماند تا باقرالنمر اعدام شود و یمن نابود. غرب کجاست؟ غروب وجدان در جان آدمی‌‌. دنیای مدرن یعنی جایی که می‌توانی عربستان و پاکستان باشی و از توپ‌خانه‌ی حقوق بشر در امان. سلاح هسته‌ای و هزاران فتوای ظالمانه درباره‌ی زن و زندگی و نقض حقوق بشر و عدم انتخابات دموکراتیک و کودک‌کشی و اینها مطلقن اشکالی ندارد، تا جایی که قاعده‌ی بازی را برهم نزنی. در چنین شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : در مواجهه با سگ چه کنیم,در مواجهه با مار چه کنیم,در مواجهه با خرس, نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 3:19

37 سال پیش به صلای الله‌ اکبرها مردمانی هوای پر زدن در افقی تازه برداشتند. پیرمردی با لباس اساطیری از دل دی‌روز آمد و با دست خالی دوره‌ای از جاهلیت را شکست و مشتی مفاهیم متروک و غریب را از زیر قبر و غبار بیرون کشید و دوباره بر سر زبان‌ها انداخت از قبیل معنویت و ساحت غیب و چه می‌دانم همین کلام‌های کهنه‌ای که زیر آوار اعداد و علم دفن بود یا تحت سلطه‌ی حساب‌گری و سلطنت شهوت اسیر. روح‌الله بود در کالبد زمان. انقلابش باز پای آسمان را به زمین باز کرده بود. بی‌نظمی‌‌ای در نظم نیهیلیستی افتاده بود. انقلابش اسلامی بود نه صنعتی. افق‌ش تمدن تکنیکی نبود. غایت‌ش تکنولوژی نبود. حرف‌ها همه حول الله بود.  الله اکبر آن‌روزها شعاری فقط زبانی نبود. خدا در نظرها راستی‌راستی بزرگ‌تر از آن بود که وصف شود. بزرگ‌تر از علم. بزرگ‌تر از سلاح. بزرگ‌تر از پول. بزرگ‌تر از هرچیزی که بزرگ به نظر می‌رسید. و آزمون بزرگ از راه رسید. جنگ. نه یک‌بار و دوبار؛ چند ده‌هزاربار فرزندان خمینی مرگ را میراندند و معلوم شد آن الله‌اکبرها لغلغه‌ی زبان نبود. شمس گفته بود: چنان دنبال مرگم که شاعر دنبال قافیه. بی‌دل می‌گفت: مرد شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 3:19

مورچه‌‌‌های ماده بعد از جفت‌گیری بال‌‌های خود را از دست می‌دهند. دیشب سوزناکترین و معنوی‌ترین مصنوع دست بشر یا به قول عوام بخاری را کار گذاشتم و در کنارش تشک انداختم و کمرم را به سردی تشک سپردم چون لذت، ده جزء دارد و نه‌جزء آن تماس تن تب‌دار با تشک و ملحفه‌ی سرد است خاصه اینکه در فوتسال خیلی خسته‌ شده‌بودم و بلافاصله بعد از دوش‌گرفتن خوابم برد چون من یک تکنیکی معمولی نیستم یک تکنیکی آرمان‌گرای غیوری هستم که در زمین بازی با شوریدگی تکل‌های سه-چهارمتری می‌زنم و از هر فرصتی برای قربانی‌کردن خودم بهره می‌برم و خلاصه فوتبال را جلیلی-کیرکگوری بازی می‌کنم و نتیجتن وقتی به تشک می‌رسم بیهوش می‌شوم. دم‌دمه‌های سحر زن زیبایی در رؤیایم ظاهر شد و خوابم را برکت داد اما نگرانی‌های عمیقی هم در وجودم برانگیخت چون اولن رؤیاهای رنگی‌ من همیشه دائرمدار مربیِ کاکرو و کارآگاه‌گجت و پپرو و کماندار نوجوان بود نه زن. و گفتن ندارد که وقتی سرنوشت با آدم مهربان می‌شود و لطفی در حق‌مان می‌کند پشت‌بندش می‌خواهد تا مدت‌ها عزیزترین چیزهایمان را بقاپد و انتقام آن خوشی را بگیرد. امکان ندارد سرنوشت به‌جا شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 12 دی 1395 ساعت: 3:19

ساعت هفت صبح قبل از کلاس ریاضی1 روی تختم توی خواب‌گا دراز کشیده بودم. پاییز بود، سرما، مه، همان ساعاتی از صبح‌های فصول سرد که ذراتِ دلتنگی و ملال و رخوت هوا را اشغال می‌کنند و ریه‌ها به جای اکسیژن افسردگی وارد می‌کنند و سهمگینی‌ زمان یکجا بر انسان تجلی می‌کند و رنج آن لحظات، بشر را مستحق بغل الهی می‌کند اما آدم به جای خدا، به پناهگاه عینی‌تری مثل زیر پتو پناه می‌برد و تخیلات‌اش را با مچاله‌‌شدن در خود غنی‌‌‌ می‌سازد که ناگهان صدای آهنگ گیرایی در اتاق بلند شد و بعد: ای ساربان، ای کاروان، لیلای من کجا می‌بری یکی از بچه‌ها هنگام پهن‌کردن شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 34 تاريخ : جمعه 14 آبان 1395 ساعت: 3:23

بابا همیشه توی حمام برایم قصه‌ی مردی را تعریف می‌کرد که در صحرای کتیرا دیده بود: «هنوز ده سال نداشتم که برای برداشت کتیرا به صحرا رفتم. ناله‌ای از دور شنیدم و وقتی نزدیک شدم دیدم آقایی زیارت عاشورا می‌خواند و از شدت اشکی که روی زمین ریخته، خاک زیر پایش گل شده.» بخار توی حمام مانع نمی‌شد اشک‌های پدرم را هنگام نقل این خاطره نبینم اما بیش‌تر از گریه‌‌اش، سوزش جای کیسه و بخار خفه‌کننده‌ی حمام اذیتم می‌کرد. سه-چهارساله بودم. شبی که دامادمان به خواستگاری خواهرم آمد و مراسم تمام شد پدرم گفت بابای داماد، همان مردی‌ست که قصه‌اش را توی حمام برایت م شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 22 مهر 1395 ساعت: 18:19

سیّد اولاد پیغمبر توی کتاب دید ویلفرد استون و رابرت هوپس درباره‌ی گوگول گفته‌‌اند: «همیشه احساس سرما می‌کرد و برای نوشتن به آن احتیاج داشت.» سیّد گفت: ئه! توماس مان درباره‌ی بلاتکلیفی گوته در بیست‌و‌پنج‌سالگی گفت: «گوته از روی غریزه به خود فرصت می‌داد.» سیّد معتقد بود وای پسر! سیّد آدم زود‌به‌خود‌بگیری بود و در گرفتن همه چیز به خود خیلی تبحر داشت و کوتاهی نمی‌کرد. فوئنتس درباره‌ی گوگول می‌گفت این به خودش می‌گرفت. پوشکین درباره‌ی گوگول می‌گفت این به خودش می‌گرفت. هویسمانس درباره‌ی خودش می‌گفت این به خودش می‌گرفت. بلانشو درباره‌ی ک شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 10 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 13:47

آقای لوله‌‌بازکنی صبح جمعه، بعد از پنج دقیقه اجرای مراسم فنرزنی،  بی‌مقدمه به بابا گفت: 125 هزارتومن. و ما وارد غروب جمعه شدیم. من موقع مشق و مطالعه وسط گل قالی موضع‌گیری می‌کنم که این حرکت همیشه واکنش‌های جدی مادرم رو در پی داشته و من رو به خاطر خراب‌کاری در تنها اتاق مهمونیش شدیدن ملامت می‌کنه و با لحن انتقام‌جویانه‌ای که مادرا خنده‌دار اداش می‌کنن میگه «پس کی میری سر خونه زندگی‌ات؟» و سه ثانیه بعد می‌پره از ناکجای خونه برام بادوم هندی میاره درحالی که من قبلن همه جای خونه رو شخم زده بودم و اثری از بادوم، ولو کوهی، ندیده بودم تا چه برسه به شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را...ادامه مطلب
ما را در سایت شفا دادن حضرت بخاری مر درماندگان را دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sadrolmotovahhemin1 بازدید : 11 تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 ساعت: 4:32